از امام على بن الحسین(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: در روز عاشورا آن هنگام که سپاه دشمن حمله ور شد، امام(علیه السلام) دست هاى خود را به دعا بلند کرد و به پیشگاه الهى عرض کرد:
«اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَرْب، وَ أَنْتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّة، وَ أَنْتَ لی فی کُلِّ أَمْر نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، کَمْ مِنْ هَمٍّ یَضْعُفُ فیهِ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فیهِ الْحیلَةُ، وَ یُخْذَلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یُشْمِتُ فیهِ الْعَدُوُّ، أَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ إِلَیْکَ، رَغْبَةً مِنِّی إِلَیْکَ عَمَّنْ سِواکَ، فَفَرَّجْتَهُ عَنّی وَ کَشَفْتَهُ، فَأَنْتَ وَلِىُّ کُلِّ نِعْمَة، وَ صاحِبُ کُلِّ حَسَنَة وَ مُنْتَهى کُلِّ رَغْبَة»؛ (خداوندا! تو تکیه گاه من در هر اندوه، و امید من در هر شدّت و ناراحتى هستى، و تو در هر مشکلى که براى من پیش آید، پشت و پناه منى، چه بسا اندوهى که قلب، در آن ناتوان و چاره در آن اندک و دوست در آن خوار مى شد و دشمن شماتت مى کرد و من همه آنها را به پیشگاه تو آوردم و شِکوه نمودم، تا از همگان بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو مرا از آن گرفتاریها نجات بخشیدى، تو ولىّ هر نعمت، و صاحب هر کار نیک و خیر و منتهاى هر مقصودى).(1)
جالب این که امام(علیه السلام) در این مناجات در آن روز بحرانى و خطرناک تقاضاى خاصّى از خداوند نمى کند؛ چرا که مى داند شاهد مقصود یعنى شهادت را در آغوش خواهد کشید و درسى پایدار براى همه انسانها تا دامنه قیامت از خود به یادگار مى گذارد. او فقط اعتماد کامل و توکّل خود را به لطف بى پایان پروردگار ابراز مى دارد.
همچنین طبق نقل دیگری امام(علیه السلام) در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى کرد:
«اَللّهُمَّ! [أَنتَ] مُتَعالِى الْمَکانِ، عَظیمُ الْجَبَرُوتِ، شَدیدُ الِْمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ، اَلَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
(خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!
هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده ها احاطه دارى! توبه پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى کنى! حاجتمندانه تو را مى خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى برم و با حال حزن به درگاه تو مى گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى طلبم تنها بر تو توکّل مى کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!
اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان!).
و آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا قائِماً عَلى کُلِّ نَفْس بِما کَسَبَتْ، اُحْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»؛ (پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست. بر حکم تو صبر مى کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه اى که پایان ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى!).(2)
راستى که چه زیبا و پر محتوا، و چقدر آموزنده است این مناجات که در واپسین ساعات عمر امام(علیه السلام) با بدنى خونین و مجروح و در میان اندوه عمیق از دست دادن یاران و عزیزان، و آینده نگران کننده همسر و دختران و بازماندگان، بر زبان مبارک آن حضرت جارى شد!
معارف الهیه و بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات آن موج مى زند؛ نه شکوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز و ناتوانى، و نه ابراز یأس و ناخشنودى ابداً در آن دیده نمى شود.
همه جا سخن از صبر و شکیبایى و رضا و تسلیم در برابر قادر متعال و خداوند لایزال است. آفرین و هزاران آفرین از سوى خدا بر تو باد اى پیشواى آزادگان!)(3)
پی نوشت ها:
(1) . ارشاد مفید، ص 447-488; تاریخ طبرى، ج 4، ص 321 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 45، ص 4.
(2) . مقتل الحسین مقرّم، ص 282-283.
(3) . گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 411 و 529.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دینی ، احادیث و حکایات از معصومین، ،
برچسبها: